کتاب دختری با هفت اسم اتوبیوگرافی بسیار زیبا و دلنشینی از دختری به نام هیئونسئولی و اهل کره شمالی است. او تا ۱۷ سالگی در این کشور زندگی کرده و خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و ماجراهای زندگی خود را که در سایه نظام کمونیستی حاکم بر کشور اتفاق افتاده با قلمی روان روایت میکند. اگر میخواهید با این کتاب آشنا شوید، با کاغذ رنگی همراه باشید.
هیئونسئولی، متولد سال ۱۹۸۰، فعال سیاسی-اجتماعی است که اکنون در سئول زندگی میکند و با مردی آمریکایی ازدواج کرده است. او با قلمی روان و با ذکر جزئیات، داستان فرار خود و خانوادهش از کره شمالی را در قالب کتابی با نام دختری با هفت اسم روایت کرده است.
این کتاب در سال ۲۰۱۵ نامزد جایزه بهترین خودزندگینامه (اتوبیوگرافی) به انتخاب شبکه اجتماعی گودریدز شده است. دختری با هفت اسم مانند کتاب شدن یک اتوبیوگرافی بسیار زیبا و خواندنی است.
داستان از آشنایی پدر و مادر هیئونسئولی شروع میشود. همگام با سیر داستانی، نویسنده قوانین، عرف جامعه و اعتقادات مردم را به روشنی توضیح میدهد.
در کره شمالی هر خانواده رتبه و درجه خاصی دارد که به آن سنگبون میگویند. این سنگبون با توجه به خدمات، احترام و فداکاری خانوادهها نسبت به رهبر تعیین میشود. اگر عضوی از یک خانواده به کشور دیگری پناه برده باشد یا به هر دلیلی به کمتوجهی به رهبر متهم شود، سه نسل از خانواده متهم شناخته میشوند؛ پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر، فرزندان یا نسل آینده.
بنابراین ازدواج در این کشور با توجه به سنگبون هر دو خانواده پیش میرود تا نسل آینده مجبور به تحمل ناگواریهای تعیین شده از سوی دولت نباشد. راوی پس از شرح آشنایی پدر و مادرش، به سنگبون بالاتر خواستگار دیگر مادرش اشاره کرده است. ازدواج والدین هیئونسئولی پس از به دنیا آمدن او به جدایی ختم میشود. مادرش مردی را که عاشقانه دوست دارد، پیدا کرده و پس از ازدواج مجدد، ناپدری راوی اسم او را تغییر میدهد. این اولین بار است که نام او تغییر میکند.
ناپدری هیئونسئولی نظامی است و آنها به دلیل ماهیت شغل او، مجبور هستند در شهرهای مختلف کره زندگی کنند. این موضوع باعث شده راوی تا ۱۷ سالگی شهرهای مرزی و صنعتی کره شمالی را ببیند و توضیحات جالبی درباره هر شهر، در کتاب ارائه دهد.
هیئونسئولی در ۱۵ سالگی ناپدریش را از دست میدهد. به دلیل سکونت در یکی از شهرهای مرزی که با چین مرز مشترک دارد و مراودات مادرش در تجارت قاچاق با چین، دختر جوان به زندگی آن سوی مرز علاقهمند میشود. بنابراین با وجود مخالفت مادرش برای خود یک سفر 3 روزه به چین تدارک میبیند.
آزادی اجتماعی در چین این دختر را متحیر میکند. پس از مدتی خوشگذرانی، تصمیم میگیرد به خانه برگردد ولی یک تماس از سوی مادرش زندگی او را تغییر میدهد. دولت کره شمالی به او مشکوک شده و هیئونسئولی دیگر نمیتواند به خانه برگردد. بنابراین در چین شغلی پیدا میکند و پس از سالها زندگی پنهانی برای مخفی نگه داشتن هویتش، تصمیم میگیرد به کره جنوبی برود. پس از 12 سال زندگی در کره جنوبی، هیئونسئولی برای دیدار مادرش دوباره به چین میرود؛ ولی با مشکلی مواجه میشوند که شیرینی دیدار را از بین میبرد.
کتاب دختری با هفت اسم دارای ۳ بخش است
در این بخش زندگی در کره شمال، دوران کودکی و نوجوانی و خاطرات مدرسه نویسنده در هجده فصل بیان شده است.
زندگی در چین و ماجراهای نویسنده در این کشور در بخش دوم و در هجده فصل روایت شده است.
در بخش سوم، سفر به کره جنوبی و پشت سر نهادن مشکلات زندگی در این کشور در هفده فصل شرح داده شده است.
«خواهر عزیزم
زمانی این نامه را میخوانی که پنج نفر از ما دیگر در این دنیا نخواهیم بود. ما هفتههاست که چیزی نخوردهایم. همه نحیف و لاغر شدهایم و بدنهایمان خشک شده است. منتظر مرگ هستیم. آخرین آرزویم قبل از مرگ این است که کمی کیک ذرت بخورم.»
جا خوردم. چرا هفتهها بود چیزی نخورده بودند؟ ما یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا بودیم. هرشب اخبار، کارخانهها و زمینهای زراعی را نشان میداد که به وفور محصول تولید میکنند، مردم شکم سیری که از اوقات فراغتشان لذت می برند و فروشگاههای زنجیرهای در پیونگیانگ که پر از کالاهای مختلف است. چرا آخرین آرزوی این زن خوردن کیک ذرت است؟ آن هم کیکی نامرغوب! نباید آرزو کند خواهرش را برای آخرین بار ببیند؟ کمکم داشتم متوجه میشدم.
با عمیقتر شدن قحطی، شایعات در مورد آدمخواری در سرتاسر استان پیچید و پلیس اخطارهای جدی در این مورد صادر کرد. شنیده بودیم مرد پیری، بچهای را کشته، با گوشتش سوپ پخته و در دکهای فروخته. جرم زمانی کشف شد که پلیس استخوانهای بچه را پیدا کرد. همیشه فکر میکردم که این آدمکشها بیماران روانی باشند، چون یک انسان عادی متوسل به چنین جنایتی نمیشود. اما اکنون زیاد مطمئن نیستم. حرف زدن با افراد زیادی که در زمان قحطی تا لب مرگ رفته بودند، نشان میدهد که گرسنگی میتواند مردم را تا مرز دیوانگی بکشاند.
منبع: سایت کاغذ رنگی